گـفت: پسـرها چقـدر چشـم نـاپـاک شـده انـد ...
یک بـار پشـت سـرش راه افتـادم ...
در کوچـه اول ، پسـر جـوانی ایسـتاده بود !
تا نگـاهش به او و مانتـوی تنـگش افتـاد
نیشـخندی زد و به سـر تا پـای انـدام دخـتر خیـره شـد ...
همـان پسـر ، وقـتی مـن از جلـویش عبـور کـردم ...
سـرش را پایـین انداخت و سرگـرم گوشی مـوبایلـش شـد !
در کوچـه دوم که کمـی هـم تنـگ بـود ...
چنـد پسـر در حـال حـرف زدن و بلـند بلـند خندیدن بودنـد
دخـتر که نزدیکـشان شـد ، نگـاه ها هـمه سمـت انـدام ...
و موهـای بلـند دخـترک چرخـید.
یکـی از پسـر ها نیشـخندی زد
و دیگـری کاغـذی را در کـیف دخـتر انداخـت.
تنـه دخـتر ، هنـگام عبـور از آن کوچه تنگ به تنـه پسـر ها خـورد !
همـان پسـر ها ، وقـتی مـن نزدیک شـدم ...
راه را بـرای عبـور مـن باز کـردند و صـدایشـان را پایـین آوردنـد.
و همیـنطور در کوچه سـوم ، خیـابـان ، بـازار ...
اصـلا قبـول چشـم ها هـمه نـاپـاک ...!
ﺳﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ.
ﻣﺘﻦ ﺯﻳﺒﺎ و أﻣﻮﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ بود. ﺧﺪﺍ ﻧﻜﺬﺭﺩ ﺍﺯ أن ﻫﺎ ﻛﻪ ﻛﺸﺖ ﺍﺭﺷﺎﺩ ﺭﺍ ﺣﺬﻑ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻃﻮﺭ ﻧﺎﻣﺮﺩﻫﺎ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﻧﻮﺍﻣﻴﺲ ﻣﻴﺸﻦ و ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﻧﺴﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺣﻮﺍﺳﺸﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ.
ﺍﺯ ﺳﺮ ﺯﺩﻥ و ﻧﻆﺮ ﺩﺍﺩﻥ ﺩﺭ ﻭﺑﻠﺎﻛﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﻴﺸﻢ .
ﺧﺪﺍ ﻳﺎﺭﺗﺎﻥ باد.