پیرمرد گوشی تلفن همراهش را چند بار خاموش و روشن کرد اما هنوز شک نداشت. پرسوجو کرد تا به یک مغازه تعمیرات موبایل رسید.
تعمیرکار گوشی را ورانداز کرد و بعد نگاهی به پیرمرد کرد و گفت: پدر جان این گوشی ایرادی ندارد.

پیرمرد از مغازه بیرون آمد. درحالیکه اشکهایش را آرام پاک میکرد با خودش گفت: پس چرا چند وقته این گوشی زنگ نمیخوره؟